با دقتدیکشنری فارسی به انگلیسیaccurately, careful, chary, gingerly, exactly, finely, minutely, nicely, precisely, religiously, rigorously, safely, warily
priedدیکشنری انگلیسی به فارسیافزودن، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
coddlingدیکشنری انگلیسی به فارسیلگد زدن، نیم پز کردن، نوازش کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن
gazedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان، زل زل نگاه کردن، خیره نگاه کردن، چشم دوختن، خیره شدن، بادقت نگاه کردن