autochthonousدیکشنری انگلیسی به فارسیautchthonous، بومی، جابجا نشده، محلی، ذاتی، تشکیل شده یا ایجاد شده در محل خود
poopedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن
poopدیکشنری انگلیسی به فارسیکلوچه، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، ادم احمق، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، ت