orderدیکشنری انگلیسی به فارسیسفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، فرمان، نظام، حواله، سامان، دسته، انتظام، ایین، فرمایش، امریه، ارایش، ضابطه، زمره، صنف، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروهخاص
ordersدیکشنری انگلیسی به فارسیسفارشات، سفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، فرمان، نظام، حواله، سامان، دسته، انتظام، ایین، فرمایش، امریه، ارایش، ضابطه، زمره، صنف، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی
societyدیکشنری انگلیسی به فارسیجامعه، انجمن، اجتماع، جمعیت، نظام اجتماعی، مجمع، محفل، گروه، اشتراک مساعی، انسگان، مصاحبت، شرکت