dodgesدیکشنری انگلیسی به فارسیمنفجر می شود، جاخالی، عمل شیطانی، اهمال، تمجمج، عیاری، گول زدن، طفره رفتن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن
dodgeدیکشنری انگلیسی به فارسیطفره رفتن، جاخالی، عمل شیطانی، اهمال، تمجمج، عیاری، گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن
appliesدیکشنری انگلیسی به فارسیاعمال میشود، بکار بردن، اعمال کردن، درخواست دادن، بکار بستن، درخواست کردن، اجرا کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، متصل کردن، بهم بستن، شامل