انهدامدیکشنری فارسی به انگلیسیannihilation, demolition, destruction, devastation, extinction, ravage, rout, ruin, smashup
denationalizedدیکشنری انگلیسی به فارسیانهدام شده، غیر ملی کردن، از حقوق ملی محروم کردن، صنایع را از صورت ملی خارج کردن