افراط آمیزدیکشنری فارسی به انگلیسیextravagant, extreme, hard-line, high, immoderate, lavishly, steep, unconscionable, vaulting
radicalدیکشنری انگلیسی به فارسیافراطی، رادیکال، ریشه، اصل، طرفدار اصلاحات اساسی، بنیان، ریشگی، سیاست مدار افراطی، بن رست، علامت رادیکال، قسمت اصلی