معنی انعکاسی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

انعکاسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reflective

جست‌وجوی مشابه

انعکاسی (دستور زبان)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reflexive

دوربین انعکاسی (عکاسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reflex camera

ضمیر انعکاسی (دستور زبان)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reflexive pronoun

انعکاس

دیکشنری فارسی به انگلیسی

image, reflection, repercussion, mirror

انعکاس دهنده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

mirror

جست‌وجوی متن

subscapulary

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعکاسی

aneurismatic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعکاسی

ensisternum

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعکاسی

insinuatory

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعکاسی

enucleate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انعکاسی، مغزکردن، هسته دراوردن، کندن، روشن کردن، توضیح دادن