1087 مدخل
dismember
disjoint
disjointed
division, figure, form, frame, member, organ
appendage
پرورش اندام، گچ بری گوژ، گچ بری شبیه نای، طرح نی مانند، تضریس
دستکاری، دست کاری، انجام با مهارت، بکار بری
اندام