prolongingدیکشنری انگلیسی به فارسیطولانی شدن، طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، بتاخیر انداختن، بطول انجامیدن، ممتد کردن، طول دادن
prolongatedدیکشنری انگلیسی به فارسیطولانی شدن، طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، بتاخیر انداختن، بطول انجامیدن
prolongatingدیکشنری انگلیسی به فارسیطولانی شدن، طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، بتاخیر انداختن، بطول انجامیدن
prolongدیکشنری انگلیسی به فارسیطولانی تر، طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، بتاخیر انداختن، بطول انجامیدن، ممتد کردن، طول دادن
prolongateدیکشنری انگلیسی به فارسیطولانی، طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، بتاخیر انداختن، بطول انجامیدن