wringingدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد کردن، به زور گرفتن، فشردن، چلاندن، انتزاع کردن، پیچاندن، منحرف کردن
abstractدیکشنری انگلیسی به فارسیچکیده، خلاصه، مجمل، جدا کردن، زبده، معنی، رساله، چکیدن، چکیده کردن، ربودن، کش رفتن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، بردن، انتزاعی، مجرد، مطلق، صریح، غیر عملی، بیمسمی،