1106 مدخل
mix, mixture
cross
socialize
convivial
venereal
adulteration
بیرون رفتن، امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
تعامل، امیزش، ارتباط مشترک، اقدام مشترک
بی خوابی، غیرقابل امیزش، غیرقابل معاشرت، بد مشرب، نا سازگار
هش، مخلوط، امیزش، ادم کودن، خورش، خرد کردن، مخلوط کردن، ریزه ریزه کردن
ترکیبات، ترکیب، امیزش