hulkدیکشنری انگلیسی به فارسیهولک، کشتی سنگین و کندرو، کشتی، بدنه کشتی، لاشه کشتی، تنه کشتی، بزرگ بنظر رسیدن، با سنگینی و رخوت حرکت کردن
snuggerدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده
snuggestدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده
snugدیکشنری انگلیسی به فارسیمسطح، بطور دنج قرار گرفتن، غنودن، باندازه، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده