معنی امض | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

امضا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

autograph, signature, subscription

امضا به جای تمبر پست

دیکشنری فارسی به انگلیسی

frank

امضا شده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

undersigned

امضا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

autograph, sign

امضا کردن پشت چک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

endorse

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

hlqn

دیکشنری انگلیسی به فارسی

hlqn

جست‌وجوی متن

unsignalized

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امضا نشده

signate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امضا کن

signing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امضاء، امضاء کردن، اشاره کردن، پاراف کردن

signator

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امضا کننده

signation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امضا