امتیازدیکشنری فارسی به انگلیسیasset, Brownie point, charter, concession, distinction, dividend, franchise, freedom, indulgence, liberty, odds, plus, point, prerogative, privilege, record
patentدیکشنری انگلیسی به فارسیثبت اختراع، حق ثبت اختراع، دارای حق انحصاری، امتیاز نامه، اعطا کردن، امتیاز یا حق انحصاری بکسی دادن، امتیازی، اشکار، دارای حق امتیاز، ظاهر، گشاده، ازاد، بوسیله
charterدیکشنری انگلیسی به فارسیمنشور، امتیاز، فرمان، خط، مزایا، اجازه نامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
chartersدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، منشور، امتیاز، فرمان، خط، مزایا، اجازه نامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن