rejectsدیکشنری انگلیسی به فارسیرد می کند، فضولات، رد کردن، نپذیرفتن، امتناع کردن از، طرد کردن، نپسندیدن
balkedدیکشنری انگلیسی به فارسیبله، طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن، زیرش زدن، مانع رشدونموشدن