اصلادیکشنری فارسی به انگلیسیaltogether, anything, aught, chiefly, earthly, essentially, half, mainly, materially, nix, no, no way, nohow, none, noway, once, originally, radically, soever,
probationدیکشنری انگلیسی به فارسیامتحان، عفو مشروط، ازمایش، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرك و دلیل، ازمایش حسن رفتار و ازمایش صلاحیت
probationsدیکشنری انگلیسی به فارسیپرونده ها، عفو مشروط، ازمایش، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، امتحان، ارائه مدرك و دلیل، ازمایش حسن رفتار و ازمایش صلاحیت