swingدیکشنری انگلیسی به فارسیتاب خوردن، نوسان، تاب، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب دادن، اونگان شدن یا کردن، چرخیدن، بدار اویخته شدن
swingsدیکشنری انگلیسی به فارسینوسانات، نوسان، تاب، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، تلو تلو خوردن، تاب خوردن، نوسان کردن، تاب دادن، اونگان شدن یا کردن، چرخیدن، بدار اویخته شدن
flipflopدیکشنری انگلیسی به فارسیفلیپ فلاپ، حرکت تند پرنده و هواپیما، چرخ فلک، الاکلنگ، با صدای چلپ چلوپ
flip-flopدیکشنری انگلیسی به فارسیفلیپ فلاپ، حرکت تند پرنده و هواپیما، چرخ فلک، الاکلنگ، با صدای چلپ چلوپ