افکندندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, cancel, chuck, launch, pelt, pitch, plunk, projection, shine, throw, toss
sheddingدیکشنری انگلیسی به فارسیریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن