افراط آمیزدیکشنری فارسی به انگلیسیextravagant, extreme, hard-line, high, immoderate, lavishly, steep, unconscionable, vaulting
supererogationدیکشنری انگلیسی به فارسیسوپرجواب، بس پردازی، افراط در انجام وظیفه، زیاده روی در کار، انجام کاری بیش از حد وظیفه
canalدیکشنری انگلیسی به فارسیکانال، کاریز، مجرا، ترعه، ابراه، زه اب، مجراي فاضلاب، اب رو، ترعه زدن، حفرترعه کردن، ابراه ساختن
canalsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانال ها، کاریز، مجرا، ترعه، ابراه، زه اب، مجراي فاضلاب، اب رو، ترعه زدن، حفرترعه کردن، ابراه ساختن