افتضاحدیکشنری فارسی به انگلیسیhorrid, awful, contretemps, debacle, egregious, fiasco, foul-up, gate _, scandal, sight
disgraceدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوایی، فضاحت، عار، افتضاح، سیهرویی، بیابرویی، خوار کردن، خفتاوردن بر، مفتضح کردن
disgracesدیکشنری انگلیسی به فارسیتنگناها، رسوایی، فضاحت، عار، افتضاح، سیهرویی، بیابرویی، خوار کردن، خفتاوردن بر، مفتضح کردن
openedدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح شد، باز کردن، باز شدن، گشودن، روشن شدن، شکفتن، اشکار ساختن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار کردن، بسط دادن
inauguratingدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح، گشودن، افتتاح کردن، بر پا کردن، براه انداختن، دایر کردن، اغاز کردن