impartدیکشنری انگلیسی به فارسیتحویل دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
exuberatingدیکشنری انگلیسی به فارسیانعطاف پذیری، فراوان بودن، بسیار بودن، لبریزبودن، بارور بودن، افاضه شدن، وفور داشتن
impartingدیکشنری انگلیسی به فارسیتحویل دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
impartsدیکشنری انگلیسی به فارسیاعطا می کند، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
exuberatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک شده، فراوان بودن، بسیار بودن، لبریزبودن، بارور بودن، افاضه شدن، وفور داشتن