اعلام کردندیکشنری فارسی به انگلیسیair, announce, avow, bid, blazon, call, declare, find, herald, post, proclaim, publish, report, ring, signalize, speak, tell
heraldدیکشنری انگلیسی به فارسیسرگذشت، منادی، قاصد، جارچی، پیشرو، خبر رسان، جلو دار، اعلام کردن، راهنمایی کردن، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن
heraldsدیکشنری انگلیسی به فارسیخبرنگاران، منادی، قاصد، جارچی، پیشرو، خبر رسان، جلو دار، اعلام کردن، راهنمایی کردن، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن
declaresدیکشنری انگلیسی به فارسیاعلام می کند، اعلام کردن، اظهار کردن، گفتن، اظهار داشتن، اعلان کردن، شناساندن