اعطا کردندیکشنری فارسی به انگلیسیaccord, award, bless, concede, confer, contribute, endow, grant, spare, vouchsafe, yield
hushدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، ارام، باغبانی، فش، خموشی، صدا در نیاوردن، مخفی نگاه داشتن، ارام شدن، ارامش دادن، خاموش کردن
enfranchisingدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب دادن، ازاد کردن، از بندگی رهاندن، معاف کردن، حق رای دادن، حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchiseدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب دادن، ازاد کردن، از بندگی رهاندن، معاف کردن، حق رای دادن، حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchisedدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر قانونی، ازاد کردن، از بندگی رهاندن، معاف کردن، حق رای دادن، حقوق مدنی اعطا کردن به