ارتباطدیکشنری فارسی به انگلیسیcommunication, communion, contact, correlation, interrelation, interrelationship, liaison, linkage, links, perspective, touch
sexدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباط جنسی، جنسیت، سکس، روابط جنسی، جنس مونث، احساسات جنسی، تذكير و تأنيث، سکسی کردن، جنسی
communicationدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباطات، ارتباط، مخابرات، مکاتبه، مخابره، ابلاغیه، معاشرت، علاقه، تماس