اطمیناندیکشنری فارسی به انگلیسیassurance, belief, certainty, confidence, credit, dependence, reassurance, reliance, sureness, surety, trust
assuresدیکشنری انگلیسی به فارسیاطمینان می دهد، اطمینان دادن، بیمه کردن، مجاب کردن، راضی کردن، خاطر جمع کردن
assurancesدیکشنری انگلیسی به فارسیاطمینان، تضمین، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
assuranceدیکشنری انگلیسی به فارسیتضمین، اطمینان، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی