applicableدیکشنری انگلیسی به فارسیمناسب، قابل اجراء، قابل اطلاق، کاربستپذیر، اجرا شدنی، خوش ایند، خوب
divulgesدیکشنری انگلیسی به فارسیاخلاق، فاش کردن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن، بروز دادن، منتشر کردن