معنی اشباه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

اشباع

دیکشنری فارسی به انگلیسی

saturation, soak, suffusion

اشباع از آب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sodden, waterlogged

اشباع از خوراک و نوشیدنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

repletion

اشباع بازار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

glut

اشباع شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

soak, steep

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

haffits

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دلم برات تنگ شده

hafis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حفیظ

hafnia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هافنیا

hafniums

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هافنیوم ها

hafting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هاتینگ، دسته گذاشتن

جست‌وجوی متن

oversaturation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع شدن

nebulise

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع شده

saturator

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع، اشباع کننده

nebulizes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع شده است

oversaturated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع شده