معنی اسکان | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

اسکان دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

colonize, settle, transplant, plant

اسکان مجدد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

resettelment

اسکاندیم (شیمی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

scandium

اسکاندیناوی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

Norse, Scandinavia, Scandinavian, Nordic, Norseman

اسکاندیناویایی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

Scandinavian

جست‌وجوی متن

piscation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکان

resettlement

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکان مجدد

resettle

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکان مجدد

resettlements

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکان مجدد

scandinavians

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکاندیناویها