معنی استقرار | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

استقرار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deployment, disposition, establishment

جست‌وجوی مشابه

استقرار در اردوگاه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

encampment

محل استقرار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

emplacement, settlement

استقرا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

induction

استقرا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

extract, induce

استقراض

دیکشنری فارسی به انگلیسی

loan

جست‌وجوی متن

espacement

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استقرار

insisters

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استقرار

oestruation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استقرار

sectuary

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استقرار

decommissioning

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استقرار