استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity
fortifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیتقویت می کند، دارای استحکامات کردن، مستحکم کردن، تقویت کردن، پرمایهکردن، نیرومند کردن
fortifyدیکشنری انگلیسی به فارسیتقویت کنید، دارای استحکامات کردن، مستحکم کردن، تقویت کردن، پرمایهکردن، نیرومند کردن
ensconcingدیکشنری انگلیسی به فارسیتضعیف، استحکامات ساختن، پوشاندن، پناه دادن، پنهان شدن، خودرادرجانپناه جادادن