inventingدیکشنری انگلیسی به فارسیاختراع، ساختن، اختراع کردن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، از خود در آوردن
inventدیکشنری انگلیسی به فارسیاختراع کردن، ساختن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، از خود در آوردن