stumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شدن، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
stumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیسم ها، بیخ و بن، ریشه، کنده درخت، از پا درامده، خپله، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ته سیگار، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
founderingدیکشنری انگلیسی به فارسیبنیانگذار، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
founderedدیکشنری انگلیسی به فارسیفاسد شده، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن