accordinglyدیکشنری انگلیسی به فارسیبر این اساس، نتیجتا، بنابر این، بر طبق ان، از همان قرار، بالنتیجه، از این رو
missedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست رفته، از دست دادن، گم کردن، خطا کردن، نداشتن، اشتباه کردن، فاقد بودن، احساس فقدان چیزی را کردن