drivelدیکشنری انگلیسی به فارسیرانندگی، گلیز، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن
driveledدیکشنری انگلیسی به فارسیریختن، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن
drivelingدیکشنری انگلیسی به فارسیرانندگی، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن
drivelsدیکشنری انگلیسی به فارسیرانندگان، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن