eludingدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست دادن، طفره رفتن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، طفره زدن، عدول کردن
eludedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست رفته، طفره رفتن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، طفره زدن، عدول کردن
fumbledدیکشنری انگلیسی به فارسیفامیل، اشتباه کردن، لکنت زبان پیدا کردن، من من کردن، کورکورانه جلو رفتن، سنبل کردن، توپ را از دست دادن
fumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیسرخورده، اشتباه، اشتباه کردن، لکنت زبان پیدا کردن، من من کردن، کورکورانه جلو رفتن، سنبل کردن، توپ را از دست دادن