go outدیکشنری انگلیسی به فارسیبرو بیرون، بیرون رفتن، دست کشیدن از، چاپ یا منتشر شدن، خاموش شدن، اعتصاب کردن
outbidsدیکشنری انگلیسی به فارسیبیرون از خانه، بیشتر توپ زدن از، روی دست کسی رفتن، بیشتر پیشنهاد دادن از
missedدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست رفته، از دست دادن، گم کردن، خطا کردن، نداشتن، اشتباه کردن، فاقد بودن، احساس فقدان چیزی را کردن