bloodsuckersدیکشنری انگلیسی به فارسیخونریزی، خون اشام، زالو، فنگ، ر جانوری کهخون می مکد، کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
bloodsuckerدیکشنری انگلیسی به فارسیخونریزی، خون اشام، زالو، فنگ، ر جانوری کهخون می مکد، کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
rousingدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن
rousedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتولد شد، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن
rousesدیکشنری انگلیسی به فارسیروحیه، بیداری، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن