leaveدیکشنری انگلیسی به فارسیترک کردن، مرخصی، اجازه، اذن، رخصت، گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، باقی گذاردن، ول کردن، دست کشیدن از، عازم شدن، برگ دادن، متارکه کردن، شدن
hold overدیکشنری انگلیسی به فارسینگه داشتن بیش از، به تصرف ملک ادامه دادن، ادامه دادن، برای اینده نگاه داشتن