معنی ازمودن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی هم‌آوا

آزمودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

assay, examine, experiment, prove, search, try

جست‌وجوی مشابه

آزمودن (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack

آزمودن دوباره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

re-examination, reexamination

آزمودنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

provable, subject, testable

به دقت آزمودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

analyze

آزموده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tried, versed

جست‌وجوی متن

probating

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزمودن، استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن

examinee

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزمودنی

probationist

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزمودنی

intestacy

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزمودنی، نداشتن وصیت نامه

probated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزمودنی، استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن