menaceدیکشنری انگلیسی به فارسیتهدید، مخاطره، چیزی که تهدید کننده است، تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن
menacesدیکشنری انگلیسی به فارسیتهدید، مخاطره، چیزی که تهدید کننده است، تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن
terrorizingدیکشنری انگلیسی به فارسیترور کردن، ترساندن، ارعابگری کردن، با تهدید و ارعاب کاری انجام دادن، با تهدید و ارعاب حکومت کردن