معنی ادا و اطوار

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی دقیق

ادا و اطوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

affectation, farce, mannerism

جست‌وجوی مشابه

ادا و اطوار در آوردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

clown, posture

ادا و اطوار درآوردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

mince

اهل ادا و اطوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

poseur

با ادا و اطوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

mincingly, sexily

بی ادا و اطوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

simple

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

hny

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هانی

HN

دیکشنری انگلیسی به فارسی

hah

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خب

heh

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هه

HND

دیکشنری انگلیسی به فارسی

HND

جست‌وجوی متن

mincing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مالش دادن، نازدار، پر ادا واطوار

grimace

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی، تظاهر

mouthing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حواس پرتی، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن

mouthed

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خرد شده، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن

mouth

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن