اختصاص دادندیکشنری فارسی به انگلیسیallocate, allot, appropriate, consecrate, dedicate, destine, devote, intend
incorporationsدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیبات، الحاق، تلفیق، پیوستگی، اتصال، ادخال، اتحاد، یکی سازی ترکیب، یکی شدنی، جا دادن، ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
solderدیکشنری انگلیسی به فارسیلحیم کاری، لحیم، جوش، وسیله التیام و اتصال، کف شیر، لحیم کردن، جوش دادن، التیام دادن
unionدیکشنری انگلیسی به فارسیاتحادیه، اتحاد، پیوند، اجتماع، وصلت، ائتلاف، پیوستگی، انجمن، الحاق، اتصال، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع، بهم پیوستگی