عهددیکشنری فارسی به انگلیسیage, allegiance, bonds, compact, covenant, day, obligation, pact, period, pledge, promise, rule, vow
authorshipدیکشنری انگلیسی به فارسینویسنده، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، اصل، اغاز
canalizationsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانالیزاسیون، زه کشی، لوله کشی، مجرا سازی، احدای ترعه و قنات، ابراه سازی، نهرسازی
formationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتشکیلات، تشکیل، شکل، صف، رشد، ارایش، احدای، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن، سازمان، ساختمان