اجازه دادندیکشنری فارسی به انگلیسیallow, accredit, authorize, empower, let, OK, permit, sanction, suffer, warrant
lettingدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
allowدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، پذیرفتن، رخصت دادن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، اعطاء کردن، ترخیص کردن
allowsدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه می دهد، اجازه دادن، پذیرفتن، رخصت دادن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، اعطاء کردن، ترخیص کردن
lettedدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه داده شد، اجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن