drainدیکشنری انگلیسی به فارسیزه کشی، ناو، زهکش فاضل آب، اب گذر، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن، زیر اب
drainsدیکشنری انگلیسی به فارسیتخلیه می شود، زه کشی، ناو، زهکش فاضل آب، اب گذر، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن
snivelsدیکشنری انگلیسی به فارسیsnivels، اب بینی، فین، زکام، نزله، خلم، از بینی جاری شدن، دماغ گرفتن، اب بینی را با صدا بالا کشیدن