weathersدیکشنری انگلیسی به فارسیآب و هوا، هوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن
weatherدیکشنری انگلیسی به فارسیهوا، اب و هوا، تغییر فصل، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن
tumescentدیکشنری انگلیسی به فارسیtumescent، پر اب و تاب، ورم کرده، اماس کرده، اماسیده، ورقلنبیده، باد کرده