spongeدیکشنری انگلیسی به فارسیاسفنج، انگل، طفیلی، ابر حمام، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
spongesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسفنج ها، اسفنج، انگل، طفیلی، ابر حمام، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
lowerدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین تر، اخم، ترشرویی، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن، اخم کردن، خرد شدن، پست تر، هوای گرفته و ابری
fairerدیکشنری انگلیسی به فارسیعادلانه تر، منصفانه، منصف، زیبا، نسبتا خوب، بیطرفانه، لطیف، بور، خوبرو، بدون ابر، فریور
heavierدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگین تر، سنگین، زیاد، سخت، قوی، گران، وزین، کند، تیره، توپر، فربه، دل سنگین، ابری، ابستن، سنگین جثه، پر زحمت، بار دار