locomotorدیکشنری انگلیسی به فارسیحرکتی حرکتی، ابتلاء اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، جنبده، متحرک، نقص تحرک
affectionsدیکشنری انگلیسی به فارسیعواطف، عاطفه، محبت، مهربانی، تاثیر، ابتلاء، مهر، خوی، برخورد، عدم تنافر، عطف، علاقه