احساسدیکشنری فارسی به انگلیسیemotion, feel, feeling, heart, pathy _, perception, sensation, sense, sentiment
passionsدیکشنری انگلیسی به فارسیاحساسات، شور، عشق، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، احساسات شدید، اغراض نفسانی
sensesدیکشنری انگلیسی به فارسیاحساسات، حس، احساس، مفهوم، معنی، شعور، جهت، مضمون، هوش، حس تشخیص، حواس پنجگانه، مفاد، حس کردن، فهمیدن، احساس کردن، دیدن، دریافتن، پی بردن