fallowدیکشنری انگلیسی به فارسیچوپان، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زرد کمرنگ، غیر مزروع، بایر گذاشته
fallowsدیکشنری انگلیسی به فارسیفرو می ریزد، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن
convenesدیکشنری انگلیسی به فارسیتشکیل می شود، دور هم جمع شدن، گرد امدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن